چرا به استعدادی نیاز هست ؟

چرا به استعدایابی نیاز هست :

بریم به دوران خیلی قدیم ، زمانی که حجره ها بود و بازار کار اون موقع بنا و بقال و فرش فروش سبزی فروش و آهنگر و … عناوین شغلی خیلی مستقیم و کاسب وارانه بودند و شرکت و کارخانه و بیزنسی در کار نبود 

یک سری کاسب بودند که یکسری مهارت هارو داشتند که یکسری نیاز هارو برطرف میکردند

اون زمان مسیر ورود به بازار کار چطور بود ؟

مسیر اوسا شاگردی

مثلا یا پدرت یا یکی از اطرافیانت آهنگربود و این مهارت رو داشت و تو باید میرفتی پیشش شاگردی (کارورزی ) میکردی یکسال دوسال سه سال … و آهنگری رو یاد میگرفتی و توهم شروع میکردی به آهنگری کردن

و بعدا اگر این فرد (اوسات) بازنشسته میشد یا کسب و کارشو جمع میکرد ، تو میشدی آهنگر جدید  این روند هی نسل به نسل میومد جلو

انتخاب شغل در اون زمان نسبت به الان بسیار راحت تر بود چون گزینه ها محدود تر بودن شاید روی هم رفته به 20 گزینه هم نمیرسید

برای همین نیاز به مفهوم استعداد یابی شغلی نبود 

سطح پیچیدگی انتخاب شغل :

2. از سال 1940 میلادی به بعد وارد فضایی شدیم به اسم انقلاب صنعتی

اقای هنری فورد اومد و گفت حالا میشه یه محصول پیچیده مثل خودرو رو توسط یکسری افرادی که تخصص بالایی ندارند ساخت 

هر کسی یه قسمت کوچک رو اوکی کنه چون قبل از هنری فورد مثلا دستگاهیی مثل چرخ خیاطی جانسون آمریکایی که دست ساز بود توسط افراد متخصص درست و تعمیر میشد و یک فرد عادی نمیتونست و نیازمند یک متخصص بود 

هنر هنری فورد این بود که دستگاه پیچیده ای مثل ماشین توسط افرادی که تخصص انچنانی هم ندارند اسمبل میشد

نتیجه این شد که تولید سرعت قابل توجهی پیدا کرد و کلا مکانیزم کارخانه ای وارد ساز و کار جهان شد

قبلا اهنگری داشتیم ولی اون وقت کلی تخصص تو زیر شاخه همین اهنگری ایجاد شد : مهندس مواد مهندس ریخته گری مهندس صنایع برای برنامه ریزی خط تولیدشو مهدنس مکانیک برای طراحیش

این روند در صنایع مختلف ایجاد شد .

در نتیجه سطح پیچیدگی انتخاب شغل بسیار بالا رفت ولی هنوز نرسیده بود به مرحله سردرگمی .

سطح پیچیدگی انتخاب شغل :

3. جامعه راه حلی پیشنهاد داد و اون راه حل دانشگاه ها بودند .

قبل از این دوره هم دانشگاه بود ولی هدفش این نبود که متخصص یا ماهر تربیت بکنه وجود داشت که دانش تولید بکنن حکیم تحویل جامعه میدادند ماهر و متخصص نه .

دانشگاه های صنعتی و رشته های کاربردی راه حل جامعه به مشکل بازار کار بود

که تونست که کمک هم بکنه

و سطح پیچیدگی انتخاب شد کم شد و تغییر کرد به انتخاب رشته .

دیگه ادم ها دغدغشون انتخاب شغل نبود و دغدغشون شد انتخاب رشته و سرویس های خوبی مثل کانون قلم چی و… به وجود آمدند .

سطح پیچیدگی انتخاب شغل :

4. همه چی خوب بود تا سال 2010 

تکنولوژی از سال 2000 باظهور اینترنت و یا اصطلاحا حباب .com ( دات کام ) ، سرعت تکنولوژی به شدت بالا رفت و تغییرات هم در ان شروع شد سریع شدن 

سطح پیچیدگی انتخاب شغل :

در کشور موضوعات دیگر هم به این قضایا اضافه شد و اون هم تاثیر تورم هست که شرایط ایران الان اتمسفر منفی ای داره 

و طبق فکت های روان شناسی در فضای منفی ترس از شکست در جامعه افزایش پیدا میکنه و به شدت رشد میکنه

وقتی ترس از شکست بالاست دوتا اتفاق رخ میده :

  1. کمال گرایی افزایش پیدا میکنه .
  2.  عمل گرایی به شدت کاهش پیدا میکنه .

بعد از این دو اتفاق پادندمی در بین ما شکل میگیره به اسم ” فوبیای تصمیم گیری  “

به ویژه در نسل زد به ویژه در مسائل انتخاب شغل 

سطح پیچیدگی انتخاب شغل در وضعیت الان ایران :

پاسخ های جامعه رفته سمت روانشناسی زرد مثل ساخت تابلو آرزو ، قوانین جذب و … وبیان میشه که خیلیا از تو وضعیت بدتری داشتن اما موفق شدن چون تلاش کردن پس تو تلاش بکنی کافیه 

ولی خیلی از پارامتر های دیگه لحاظ نمیشه درصورتی که جواب درست در دل روانشناسی واقعی هست که هر انسانی داستان زندگی خودش رو داره ، زندگی ما با دیگران قابل مقایسه نیست و ما باید براساس توانایی ها ، مهارت ها خودمون مسیرشغلی خودمون رو طراحی بکنیم و خودمون رو با خودمون مقایسه بکنیم .

ما به شناسایی ، ارزیابی و انتخاب در یک مسیر شخصی سازه شده میگیم استعدادیابی .